آلبر کامو: اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می کنم تا بتوانم به بی عدالتی (نیز) اعتراض کنم.



مصاحبه ی صدای آمریکا با عبدالله مهتدی

 دو پاراگراف از مصاحبه صدای آمریکا با عبدالله مهتدی دبیر کومه له

در تاریخ 26 اکتبر 2010 صدای آمریکا در برنامه ی تفسیر خبر گفتگوئی را با عبدالله مهتدی دبیر کل حزب کومه له ترتیب داده بود که من دو پاراگراف آن را از صدا به نوشته تبدیل کرده و در این جا به خوانندگان ارائه می دهم. هدف من از این کار نشان دادن تحولات نظری در جنبش  "چپ" است که قطعا جنبش سبز در این تحول نقش مهمی را داشته است. البرز

صدای آمریکا:
- در مورد این جنبش دموکراسی خواهی در ایران؟
عبدالله مهتدی:
در مورد جنبش دموکراسی خواهی در ایران، ما از روز اولش کاملا در موضع پشتیبانی و حمایت از این جنبش قرار داشتیم و معتقد بودیم با وجود تمام محدودیت هائی که این جنبش داشت، با مجود اینکه هنوز ایدئولوژی های برآمده از نظام جمهوری اسلامی تاثیرگذار بودند روی این جنبش و با وجود محدودیت هائی که در رهبری سیاسی این جنبش بود و غیره و غیره ولی در کل این جنبشی بود  و روز به روز هم تکامل پیدا کرد به سمت یک حرکت حق طلبانه و دموکراسی خواهانه و علیه دیکتاتوری و برای حقوق اولیه مردم. بنا بر این ما به عنوان یک جریان دموکراسی خواه نمی توانستیم پشتیبانی نکنیم. بنا بر این به گرمی حمایت کردیم و همدردی کردیم و هر کاری در این راه از دستمان ساخته بوده انجام دادیم و این راه را ادامه خواهیم داد. اما تا آنجا که به نظرات حزب کومه له شما اشاره فرمودید، خانم درخشش، باید بگویم که، و این را در کنگره سیزدهم که هفته ی گدشته برگزار شد، ما مجددا و با شفافیت بیشتری تاکید کردیم. و آن هم این است که اقتصاد دولتی و تکیه کردن به اقتصاد دولتی به نظر من یک الگوی شکست خورده است در جهان، دوم خود کفائی اقتصادی به نحوی که پس از جنگ دوم جهانی در دنیا مطرح بود و خیلی از کشور های در حال توسعه به دنبالش بودند و در دانشگاه های جهان تدریس می شد، تئوریزه می شد. این هم دیگر تاریخا به گذشته تعلق دارد. ما احتیاج داریم به اینکه یک توسعه اقتصادی پایدار و متوازنی داشته باشیم در ایران از یک طرف و برای رسیدن به این هدف بایستی بتوانیم با جهان خارج تامل و پیوند منطقی داشته باشیم که بر اساس منافع کشور باشد و بتواند هم تکنولوژی و هم سرمایه گذاری خارخی را جلب کند ولی بر اساس تامین منافع کشور باشد. از طرف دیگر ما کاملا معتقدیم که برنامه های توسعه ی اقتصادی ایران باید دو مسئله ی دیگر را هم در نظر بگیرند. بدون در نظر گرفتن این ها شما نمی توانید فقط به طور لجام گسیخته ای اجازه بدهید که کمپانی های خارجی شرکت های خارجی هر کاری که می خواهند بکنند در این کشور. یکی عدالت اجتماعی است. شما به تدریج باید به توانید مهمترین مسائل مثل آموزش و پرورش، مثل بهداشت و بیمه عمومی، مثل کار کودکان، مثل آزادی اتحادیه های کارگری مثل یک قانون کار مناسب و شایسته زندگی امروزی کارگران و توسعه ی اجتماعی را پیش ببرید.  و دوم مسئله ی حفظ محیط زیست را.بنا بر این از یک تلفیق درست بین توسعه ی اقتصادی پایدار با عدالت اجتماعی و با حفظ محیط زیست به نظر من ایران می توانست و هنوز هم می تواند کره جنوبی تمام خاورمیانه و این منطقه باشد. این با توجه به منابع طبیعی و سرشار و نیروی انسانی ای که ایران دارد، می تواند باشد. لازمه ی این ها البته وجود یک نظام دموکراتیک و شفاف در ایران هست، و گر نه این برنامه ها قابل اجرا نیست.

صدای آمریکا
دورنمای تحولات جنبش چپ را چطور می بینید؟

عبدالله مهتدی:
به نظر من قبل از هر چیزی یک چپ واقع بین در ایران باید بتواند معضلات اجتماعی جامعه را در ایران و یا بطور مشخص که  محل اصلی فعالیت ما ست در کردستان ایران تشخیص بدهد. یک مسئله ای که مبتلا به تمام جامعه ایران است و در واقع در راس همه ی امور قرار دارد مسئله دموکراسی در ایران مسئله ی دموکراتیزه کردن حیات اجتماعی و سیاسی در ایران. بنا براین به عقیده من چپ برای این که جای گاه شایسته ی خودش را پیدا کند قبل از هر چیز باید پرچمدار دموکراسی خواهی در ایران بشود.متاسفانه در گذشته اینطور نبود. ضد امپریالیسم گری و یا تحت عنوان راه رشد غیر سرمایه داری، وابستگی به اردوگاه شوروی و از روی آن محک ایجاد کردن و آن را محک و استانداردی برای جامعه ایران تعریف کردن، این ها زیان های زیادی زد. بنا بر این به نظر من اولین کار وجود یک دموکراسی است که چپ باید پرچمدار آن باشد وبعد از آن به نظر من مسئله ی حقوق زنان و تساوی حقوق زنان است، مسئله جوانان است، مسئله حقوق ملیت ها در ایران و یک نظام غیر متمرکز و به عقیده ی ما فدراتیو است. مسئله تشکلات کارگری، اتحادیه های کارگری که بتوانند در یک نظام دموکراتیک حرف خودشان را بزنند و بر اساس وزن خودشان در جامعه مکان شایسته ای پیدا بکنند. مسئله ی عدالت اجتماعی، کار کودکان و مسئله ی محیط زیست. چپ در ایران اگر به خواهد یک چپ واقع بین باشد و چپ اجتماعی باشد و نه چپ ایدئولوژیک و فرقه گرا بایستی این مسائل را وجهه همت خودش قرار بدهد و پرچم دار اینها باشد. امیدوارم بتواند به این جای گاه برسد. متاسفانه تجربه دهه های گذشته در کنار همه فداکاری ها و جانفشانی ها و صداقت ها ولی هنوز هم  پاسخ کاملا روشنی، به نظر من چپ به این مسائل نداده است.   

البرز

عهدنامه ترکمانچای امسال به اتمام میرسه

 هو الله

ديباچه عهدنامه ايران و روس

الحمدالله الوافي و الكافي بعد از انعقاد عهدنامه مباركه گلستان و مبادلات و معاملات دوستانه دولتين عليتين و ظهور آداب كمال مهرباني و يكجهتي حضرتين بهيٌتين به مقتضاي حركات آسماني برخي تجاوزات ناگهاني از جانب سر حد داران طرفين به ظهور رسيده كه موجب سنوح غوايل عظيمه شد و از آن جا كه مرآت ضماير پادشاهانه جانبين از غبار اين گونه مخاطرات پاك بود اولياي دولتين عليتين تجديد عهد مسالمت را اهتمامات صادقانه و كوشش هاي منصفانه در دفع و رفع غايله اتفاقيه به ظهور رسانيده عهدنامه مباركه جديد به مباني و اصولي كه در طي فصول مرقومه مذكور است مرقوم و مختوم آمد به مهر وكلاي دولتين عليتين و در ماه شوال در سال هزار و دويست و چهل و نه هجري به امضاي همايون شرف استقرار و استحكام پذيرفت. بر اولياي دولتين لازم است كه از اين پس در تحصيل موجبات مزيد دوستي و موافقت اهتمامات صادقانه مبذول دارند و اسباب استحكام و استقرار معاهده مباركه را به مراودات دوستانه متزايد خواهند و اگر در معدات تكميل امور دوستي قصوري بينند به امضاي خواهشهاي منصفانه تدارك آن را لازم بشمارند و دقيقه از دقايق دوستي را مهمل و متروك نگذارند.

بسم الله الرحمن الرحيم

چون اعليحضرت قضا قدرت، پادشاه اعظم والاجاه، امپراطور اكرم شوكت دستگاه، مالك بالاستحقاق كل ممالك روسيه و اعليحضرت كيوان رفعت خورشيد رايت، خسرو نامدار پادشاه اعظم با اقتدار ممالك ايران، چون هر دو علي السويه اراده و تمناي صادقانه دارند كه به نوايب و مكاره جنگي كه بالكليه منافي رأي والاي ايشان است نهايتي بگذارند و سنتهاي قديم حسن مجاورت و مودت را ما بين اين دو دولت بواسطه صلحي كه متضمن دوام باشد و بواعث خلاف و نفاق آتيه را دور كنند در بناي مستحكم استقرار دهند، لهذا براي تقديم اين كار خجسته آثار اعليحضرت امپراطور كل ممالك روسيه جناب ژان پاسكويچ‌‌‌‍‌‌، جنرال آنفاندري، سردار عسكر جداگانه قفقاز، ناظم امورات ملكيه گرجستان و ولايات قفقاز و حاجي ترخان، مدير سفاين حربيه بحر خزر، صاحب حمايلات الكسندر نويسكي مقدس مرصع به الماس، به آن مقدس مرتبه اول مرصع به الماس، ولاديمير مقدس مرتبه اول و گيورگي مقدس مرتبه دويم و صاحب دو شمشير افتخار يكي طلا موسوم«براي شجاعت» و ديگري مرصع به الماس و صاحب حمايلات دول خارجه مرتبه اولين عقاب سرخ پيكر پروسيه، هلال دولت عثماني و نشان هاي ديگر و جناب «الكسندر اوبرو سكوف» صاحب حمايلات مقدسه ثالث ولاديمير، مرتبه ثاني سن استانيسلاس لهستان، مرتبه دوم سن ژان بيت، و از طرف اعليحضرت قويشوكت پادشاه ممالك ايران نواب مستطاب والا شاهزاده نامدار عباس ميرزا را وكلاي مختار خود تعيين كردند و ايشان بعد از آن كه در تركمنچاي مجتمع شدند و اختيار نامه خود را مبادله كرده و موافق قاعده و شايسته ديدند، فصول آتيه را تعيين و قرارداد كردند:

فصل اول- بعد اليوم ما بين اعليحضرت امپراطور كل ممالك روسيه و اعليحضرت پادشاه ممالك ايران و وليعهدان و اخلاف و ممالك و رعاياي ايشان مصالحه و مودت و وفاق كاملي إلي يوم الأبد واقع خواهد بود.

فصل دويم- چون جدال و نزاعي كه فيما بين عهد كنندگان رفيع الاركان واقع شد و امروز بسعادت منقطع گرديد، عهود و شروطي را كه بموجب عهدنامه گلستان، بر ذمت ايشان لازم بود موقوف و متروك مي دارد، لهذا اعليحضرت كل ممالك روسيه و اعليحضرت پادشاه ممالك ايران چنين لايق ديدند كه به جاي عهدنامه مزبوره گلستان، عهدنامه ديگر به اين شروط و عهود و قيود قرار دهند كه ما بين دو دولت روس و ايران بيشتر از پيشتر موجب استقرار و انتظام روابط آتيه صلح و مودت گردد.

فصل سيم- اعليحضرت پادشاه ممالك ايران از جانب خود و از جانب وليعهدان و جانشينان به دولت روسيه واگذار مي كند تمامي الكاي نخجوان و ايروان را - خواه اين طرف روس باشد يا آن طرف. و نظر به تفويض، اعليحضرت ممالك ايران تعهد مي كند كه بعد از امضاء اين عهدنامه، در مدت شش ماه، همه دفتر و دستور العمل متعلق به اداره اين دو دولت مذكوره باشد به تصرف امراي روسيه بدهند.

فصل چهارم- دولتين عليتين معاهدتين عهد و پيمان مي كنند كه براي سر حد فيما بين دو مملكت بدين موجب سر حد وضع نمايند:

از نقطه سر حد ممالك عثماني كه از خط مستقيم به قله كوه آغري كوچك أقرب است. ابتدا كرده، اين خط تا به قله آن كوه كشيده مي شود و از آنجا به سر چشمه رودخانه مشهور به قرا سوي پايين كه از سراشيب جنوبي آغري كوچك جاريست فرود آمده، به متابعت مجراي اين رودخانه تا به التقاي آن رودخانه ارس در مقابل شرور ممتد مي شود. چون اين خط به آن جا رسيد به متابعت مجراي ارس تا به قلعه عباس آباد مي آيد و در تعميرات و ابنيه خارجه آن كه در كنار راست ارس واقع است نصف قطري بقدر نيم آغاج كه عبارت از سه ورس و نيم روسي است رسم مي شود و اين نصف قطر در همه اطراف امتداد مي يابد. همه اراضي و عرصه كه در اين نصف قطر محاط و محدود مي شود بالانفراد متعلق به روسيه خواهد داشت و از تاريخ امروز در مدت دو ماه با صحت و درستي كامل معين و مشخص خواهد شد و بعد از آن از جايي كه طرف شرقي اين نصف قطر متصل به ارس مي شود خط سر حد شروع و متابعت مجراي ارس مي كند تا به مسير يدي بلوك و از آن جا از خاك ايران به طول مجراي ارس امتداد مي يابد با فاصله و مسافت سه آغاج كه عبارتست از بيست و يك ورس روسي.

بعد از وصول به اين نقطه خط سر حد به استقامت از صحراي مغان مي گذرد تا به مجراي رودخانه موسومه بالهارود به محلي كه در سه فرسخي واقع است كه عبارتست از بيست و يك ورس روسي پايين تر از ملتقاي دو رودخانه كوچك موسوم به آدينه بازار و ساري قميش و از آن جا اين خط به كنار چپ بالهارود تا به ملتقاي رودخانه هاي مذكور آدينه بازار و ساري قميش صعود كرده به طول كنار راست رودخانه آدينه بازار شرقي تا به منبع رودخانه و از آن جا تا به اوج بلندي هاي جگير امتداد مي يابد، به نوعي كه جمله آبهايي كه جاري به بحر خزر مي شوند متعلق به روسيه خواهد بود و همه آبهايي كه سراشيب و مجراي آنها به جانب ايران است تعلق به ايران خواهد داشت.

و چون سر حد دو مملكت اين جا بواسطه قلل جبال تعيين مي يابد، لهذا قرار داده شد كه پشته هايي كه از اين كوهها به سمت بحر خزر است به روسيه و طرف ديگر آنها به ايران متعلق باشد. از قله هاي بلندي هاي جگير خط سر حد تا به قله كمر قويي به متابعت كوههايي مي رود كه طالش را از محال ارشق منفصل مي كند. چون قلل جبال از جانبين مجراي مياه را مي دهند، لهذا در اين جا نيز خط سر حد را همان قسم تعيين مي كند كه در فوق در باب مسافت واقعه بين منبع و آدينه بازار و قلل جگير گفته شد و بعد از آن خط سر حد از قله كمر قويي به بلندي هاي كوههايي كه محال زوند را از محال ارشق فرق مي دهد متابعت مي كند تا به سر حد محال ولكيج همواره بر طبق همان ضابطه كه در باب مجراي مياه معين شد، محال زوند بغير از آن حصه كه در سمت مخالف قلل جبال مذكوره واقع است از اين قرار حصه روسيه خواهد بود. از ابتداي سر حد محال ولكيج خط سر حد ما بين دو دولت به قلل جبال كلوتوپي و سلسله كوههاي عظيم كه از ولكيج مي گذرد متابعت مي كند تا به منبع شمالي رودخانه موسوم به آستارا پيوسته به ملاحظه همان ضابطه در باب مجراي مياه و از آن جا خط سرحد متابعت مجراي اين رودخانه خواهد كرد تا به ملتقاي دهنه آن به بحر خزر و خط سر حد را كه بعد از اين متصرفات روسيه و ايران را از هم فرق خواهد داد تكميل خواهد نمود.

فصل پنجم- اعليحضرت پادشاه ممالك ايران براي اثبات دوستي خالصانه كه نسبت به اعليحضرت امپراطور كل ممالك روسيه دارد به اين فصل از خود و از عوض اخلاف و وليعهدان سرير سلطنت ايران تمامي الكا و اراضي و جزايري را كه در ميانه خط حدود معينه در فصل مذكوره فوق و قلل برف دار كوه قفقاز و درياي خزر است و كذا جميع قبايل را چه خيمه نشين چه خانه دار، كه از اهالي و ولايات مذكوره هستند واضحاً و علناً الي الابد مخصوص و متعلق به دولت روسيه مي داند.

فصل ششم- اعليحضرت پادشاه ممالك ايران به تلافي مصارف كثيره كه دولت روسيه را براي جنگ واقعه بين الدولتين اتفاق افتاده و همچنين به تلافي ضررها و خسارت هايي كه به همان جهت به رعاياي دولت روسيه رسيده تعهد مي كند كه بواسطه دادن مبلغي وجه نقد آنها را اصلاح نمايد و مبلغ اين وجه بين الدولتين به ده كرور تومان رايج قرارگرفت كه عبارت است از بيست ميليون مناط سفيد روسي، و چگونگي در موعد و رهاين فصول اين وجه در قرارداد علاحده كه همان قدر قوت و اعتبار خواهد داشت كه گويا لفظاً به لفظ در اين عهدنامه مصالحه حاليه مندرج است، معين خواهد شد.

فصل هفتم- چون اعليحضرت پادشاه ممالك ايران شايسته و لايق دانسته همان فرزند خود عباس ميرزا را وليعهد و وارث تخت فيروزي بخت خود تعيين نموده است، اعليحضرت امپراطور كل ممالك روسيه براي اين كه از ميل هاي دوستانه و تمناي صادقانه خود كه در مزيد استحكام اين وليعهدي دارد به اعليحضرت پادشاهي شاهنشاه ممالك ايران برهاني واضح و شاهدي لايح بدهد، تعهد مي كند كه از اين روز به بعد شخص وجود نواب مستطاب والا شاهزاده عباس ميرزا را وليعهد و وارث برگزيده تاج و تخت ايران شناخته، از تاريخ جلوس به تخت شاهي، پادشاه بالاستحقاق اين مملكت مي داند.

فصل هشتم- سفاين تجارتي روس مانند سابق استحقاق خواهند داشت كه به آزادي بر درياي خزر به طول سواحل آن سير كرده به كناره هاي آن فرود آيند و در حالت شكست كشتي در ايران اعانت و امداد خواهند يافت و همچنين كشتيهاي تجارتي ايران را استحقاق خواهد بود كه به قرار سابق در بحر خزر سير كرده، به سواحل روس آمد و شد نمايند و در آن سواحل در حال شكست كشتي به همان نسبت استعانت و امداد خواهند يافت. در باب سفاين حربيه كه علم هاي عسكريه روسيه دارند چون از قديم بالانفراد استحقاق داشتند كه در بحر خزر سير نمايند، لهذا همين حق مخصوص كما في السابق امروز به اطمينان به ايشان وارد مي شود، به نحوي كه غير از دولت روسيه هيچ دولت ديگر نمي تواند در بحر خزر كشتي جنگي داشته باشد.

فصل نهم- چون مكنون خاطر اعليحضرت امپراطور كل ممالك روسيه و اعليحضرت پادشاه ممالك ايران است كه من كل الوجوه عهودي را كه به اين سعادت و ميمنت ما بين ايشان مقرر گشته مستحكم نمايند، لهذا قرارداد نمودند كه سفراء و وكلا و كارگزاراني كه از جانبين به دولتين عليتين تعيين مي شود- خواه براي انجام خدمت هاي اتفاقي يا براي اقامت دايمي - به فراخور مرتبه و موافق شأن دولتين عليتين و بملاحظه مودتي كه باعث اتحاد ايشان گشته به عادت ولايت مورد اعزاز و احترام شوند و در اين باب دستور العملي مخصوص و تشريفاتي قرار خواهند كرد كه از طرفين مرعي و ملحوظ گردد.

فصل دهم- چون اعليحضرت امپراطور كل روسيه و اعليحضرت پادشاه ممالك ايران استقرار و افزايش روابط تجارت را ما بين دو دولت مانند يكي از نخستين فوايد ملاحظه كردند كه مي بايست از تجديد مصالحه حاصل شود، لهذا قرارداد نمودند كه تمامي اوضاع و احوال متعلقه به حمايت تجارت و امنيت تبعه دو دولت را به نوعي كه متضمن مرابطه كامله باشد معين و منتظم و در معاهده جداگانه اي كه به اين عهدنامه ملحق و ما بين وكلاي مختار جانبين مقرر و مانند جزو متمم او مرعي و ملحوظ ميشود مضبوط و محفوظ دارند.

اعليحضرت پادشاه ممالك ايران براي دولت روس كما في السابق اين اختيار را مرعي مي دارد كه در هر جا كه مصلحت دولت اقتضا كند كونسولها و حاميان تجارت تعيين نمايند و تعهد مي كند كه اين كونسولها و حاميان تجارت را كه هر يك زياده از ده نفر اتباع نخواهد داشت فراخور رتبه ايشان مشمول حمايت و احترامات و امتيازات سازد و اعليحضرت امپراطور كل ممالك روسيه از جانب خود وعده مي كند كه درباره كونسولها و حاميان تجارت اعليحضرت پادشاه ممالك ايران به همين وجه مساوات كامله مرعي دارد.

در حالتي كه از جانب دولت ايران نسبت به يكي از كونسولها و حاميان تجارت روسيه شكايتي محققه باشد، وكيل و يا كارگزار دولت روس كه در دربار اعليحضرت پادشاه ممالك ايران متوقف خواهد بود و اين حاميان و كونسولها بلاواسطه در تحت حكم او خواهد شد، او را از شغل خود بيدخل داشته به هر كه لايق داند اداره امور مزبور را بر سبيل عاديه رجوع خواهد كرد.



فصل يازدهم- همه امور و ادعا هاي تبعه طرفين كه به سبب جنگ به تأخير افتاده بعد از انعقاد مصالحه موافق عدالت به اتمام خواهد رسيد و مطالباتي كه رعاياي دولتين جانبين از يكديگر يا از خزانه داشته باشند به تعجيل و تكميل وصول پذير خواهد شد.

فصل دوازدهم- دولتين عليتين معاهدتين بالاشتراك در منفعت تبعه جانبين قرارداد مي كنند كه براي آنهايي كه مابين خود به سياق واحد در دو جانب رود ارس املاك دارند موعدي سه ساله مقرر نمايند تا به آزادي در بيع يا معاوضه آنها قدرت داشته باشند، لكن اعليحضرت امپراطور كل روسيه از منفعت اين قرارداد در همه آن مقداري كه به او تعلق و واگذار مي شود، سردار سابق ايروان حسين خان و برادر او حسن خان و حاكم سابق نخجوان كريم خان را مستثني مي دارد.

فصل سيزدهم- همه اسيرهاي جنگي دولتين خواه در مدت جنگ آخر باشد يا قبل از آن و همچنين تبعه طرفين كه به اسيري افتاده باشند از هر ملت كه باشد همگي بغايت چهار ماه به آزادي مسترد و بعد از آنكه جيره و ساير تداركات لازمه به آنها داده شد به عباس آباد فرستاده مي شوند تا اينكه به دست مباشرين جانبين كه در آن جا مأمور گرفتن و تداركات فرستادن ايشان به ولايت خواهد بود تسليم شوند.

دولتين عليتين در باب همه اسيرهاي جنگ و تبعه روس و ايران كه به اسيري افتاده و به علت دوري مكان هايي كه در آن جا بوده اند يا به علت اوضاع و اسباب ديگر بعينه مسترد نشده باشند، همان قرارداد را مي كنند و هر دو دولت ايٌ وقت كان اختيار بي حد و نهايت خواهند داشت كه آنها را مطالبه كنند و تعهد مي كنند كه هر وقت اسير خود به دولت عرض نمايد يا ايشان را مطالبه كنند از جانبين مسترد سازند.

فصل چهاردهم- دولتين عليتين معاهدتين جلاي وطن كنندگان و فراريان را كه قبل از جنگ يا در مدت آن به تحت اختيار جانبين گذاشته باشند مطالبه نمي كنند وليكن براي منع نتايج مضره جانبين كه از مكاتبات و علاقه خفيه بعضي از اين فراريان با هم ولايتيان يا اتباع قديم ايشان حاصل مي تواند شد، دولت ايران تعهد مي كند كه حضور و توقف اشخاصي را كه الحال يا بعد از اين باسمه به او مشخص خواهد شد از متصرفات خود كه مابين ارس و خط رودخانه مرسوم به جهريق و دريا و حد ارومي و رودخانه مشهور به جيقتو و قزل اوزن تا التقاي آن به دريا واقع است رخصت مي دهد.

اعليحضرت امپراطور كل ممالك روسيه از جانب خود همچنين وعده مي كند كه فراريان ايران را در ولايت قراباغ و نخجوان و كذالك در آن حصه ولايت ايروان كه در كنار راست رود ارس واقع است اذن توطن و سكني ندهد، ليكن معلوم است كه اين شرط مجري و معمول نبوده و نخواهد بود، مگر در باب اشخاصي كه صاحب مناصب ملكيه يا مرتبه و شأن ديگر باشد، مانند خوانين و بيك ها و ملا هاي بزرگ كه صورت رفتار ها و اغواها و مخابرات و مكاتبات خفيه ايشان درباره همولايتيان و اتباع و زير دستان قديم خود موجب يك نوع رسوخ و تأثير به افساد و اخلال تواند شد.

در خصوص رعاياي عامه مملكتين مابين دولتين قرارداده شده كه رعاياي جانبين كه از مملكتي به مملكت ديگر گذشته باشند، يا بعد از اين بگذرند مأذون و مرخص خواهند بود كه در هر جايي كه آن دولت كه اين رعايا به تحت حكومت و اختيار او گذاشته باشند مناسب داند سكني و اقامت كنند.

فصل پانزدهم- اعليحضرت پادشاه ممالك ايران به اين حسن اراده كه آرام و آسايش را به ممالك خود باز آورد و موجبات مكاره را كه اكنون به سبب اين جنگ و خصومت بر اهالي مملكت روي آورده و به جهت انعقاد اين عهدنامه كه به فيروزي تمام سمت انجام مي پذيرد از ايشان دور كرده، همه رعايا و ارباب مناصب آذربايجان عفو كامل و شامل مرحمت مي فرمايند و هيچ يك از ايشان بدون استثناي مراتب و طبقات به جرم عرضه ها و عملها و رفتارهاي ايشان كه در مدت جنگ يا در اوقات تصرف چند وقت قشون روسيه از ايشان ناشي شده نبايد معاقب شوند و آزار ببينند و نيز از امروز يكساله مهلت به ايشان مرحمت مي شود كه به آزادي با عيال خود از مملكت ايران به مملكت روس انتقال نمايند و اموال و اشياء خود را نقل يا بيع كنند، بدون اينكه از جانب دولت يا حكام ولايت اندك ممانعت كنند يا از اموال و اشياء منقوله يا مبيعه ايشان حقي و مزدي اخذ نمايند.

و در باب املاك ايشان پنج سال موعد مقرر مي شود كه در آن مدت بيع به حسب خواهش خود بنا گذاري در باب آنها نمايند، و از اين عفو و بخشش مستثني مي شوند كساني كه در اين مدت يكساله به سبب بعضي تقصيرها و گناههايي كه مستلزم سياست ديوانخانه باشد مستوجب عقوبت مي گردد.

فصل شانزدهم- بعد از امضاي اين عهدنامه مصالحه، في الفور وكلاي مختار جانبين اهتمام خواهند داشت كه به همه جا دستورالعمل و حكم هاي لازمه بفرستند تا بلا تأخير خصومت را ترك نمايند.

اين عهدنامه مصالحه كه در دو نسخه به يك مضمون ترتيب يافته است و به دستخط وكلاي مختار جانبين رسيده به مهر ايشان ممهور و مابين ايشان مبادله شده است. از جانب اعليحضرت امپراطور كل ممالك روسيه و اعليحضرت پادشاه ممالك ايران مصدق و ممضي و تصديق نامه هاي متداوله كه به دستخط مخصوص ايشان مزين خواهد بود و در مدت چهارماه يا زودتر اگر ممكن باشد مابين وكلاي مختار ايشان مبادله خواهد شد.

تحريراً در قريه تركمان چاي، به تاريخ دهم شهر(؟) فيورال روسي سنه يك هزار و هشتصد و بيست و هشت (1828م.) مسيحيه كه عبارت است از پنجم شهر شعبان المعظم سنه يك هزار و دويست و چهل و سه (1243ق.) هجري به ملاحظه و تصديق نواب نايب السلطنه رسيد و به امضاي وزير دول خارجه عاليجاه ميرزا ابوالحسن خان رسيد.

منبع
http://www.khschool.ir/
کنسرت با شکوه منظومه سمفونی مولانا به مناسبت هشت صدمین سال تولد مولانا            (سید) 

جناب راد و جناب شیر معنوی، خبری ازتون نیست

ما آرزو به دلمون موند دو کلمه از جناب راد و یا بابابزرگ شیر معنوی بشنویم
سبد گل هدیه برای آقای معنوی و طبیعت رنگ ها پیشکش جناب راد 
 مادربزرگ به نقل از
Iraneshad

یه روز یه ترکه، اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.. ؛ خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛ یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد! جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو.. ، برای اینکه ما یه روزی تو این مملکت آزاد زندگی کنیم.. .

یه روز یه رشتی یه – اتفاقاً آخوند هم بود.. ! اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلقه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد.. .

یه روز یه لره بود، به اسم شاپور بختیار؛ جونش رو برای عقایدش از دست داد، با او نا مهربانی کردیم، تا اینکه در مأمن و آسایشگاه دور از وطن، سرش رو بریدند.. . یه روز ما همه با هم بودیم.. ، ترک و رشتی و لر و اصفهانی و عرب.. !

تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند.. ؛ حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم، و اینجوری شادیم.. ؛ خیلی خوش می گذره.. !
سید

خر در چاه
گویند در روستایی، خری به  چاه افتاد. اهالی هرچه کوشیدند تا خر را بالا بکشند، نتوانستند. پس تصمیم گرفتند آنقدر خاک در چاه بریزند تا خر را زنده بگور کنند. هر روز مقداری خاک به چاه می ریختند، اما خر خود را تکانی می داد و خاک ها به زیر پایش می ریخت و کمی بالا می آمد. هر روز چاه کمی پر خاک تر می شد و خر هم  کمی بالاتر می آمد تا روزی که چاه پر خاک شد و خر سر از چاه بدر آورد.
نقل از یک وبلاگی که نشانی اش را فراموش کرده ام.
من که در تفسیر این داستان عقلم به جایی قد نداد، شما چطور؟ 
حیدر
سلام، یک فیلم کوتاه برای کیمیا
برای دیدن فیلم روی لینک فشار دهید


بچه ها عاشق می شوند
البرز
 در خبرها آمده بود که هلند نود میلیارد دلار در سال گل صادر می کند. این رقم برابر است با یک و نیم برابر صادرات سالانه ی نفت ایران. از طریق لینک زیر عکس های زیبائی از کشاورزی گل در هلند می توان دید

اهرمن ننگت باد

البرز

: سید حالا که "فاطی جان" زیاد دلچسبت نبود شاید از "اهرمن" مسعود سپند راضی شوی

فاطی جان شعری به گویش مشهدی از مسعود سپند


فاطی جان عیده و خورشید پور از گرمایه
کار توخنده و شوخی کار مو ای وایه
تو خنت ناف مشد نزدیک آقام رضا
مو خنم ای ور دنیا و آمریکایه
دست مو قد مکشه تا که به دستت برسه
دست مو رود خنه یه دستای تو دریایه
نگی یکوخ مخوامت قد همونای دگه
جای تو توی دلم از همه شا سیوایه
خلیار دوس درم اما تو رو خیلی بیشتر
فاطی جان عشق تو شای همه ی عشقایه
تا دری وقت بیا تا بگردم دورت
عمر شمع و گل و پروانه مگن کوتایه
وای که ای لفظ و قلم پاک مو ر دیونه کرد
بسکه حرفای تو پور از اگر . امایه
وای چی وقتا که دلم پوشت سرت شور مزنه
روز من بی تو شبه شب دیگه واویلایه
تا می بینم تور چشمات مره جاهای دگه
چشم تو جنه یره چشم مو بسم الله یه
هیچ وخ او چشمات روی گل قالی ننداز
تو که بیتر مدنی گل کیه کی زیبایه
خنت آباد محبت که خرابم کردی
سر و سامون ندره هر کی که خاطر خوایه
بعد صد سال که ای اوسنه ها کهنه برن
اسم ما ورد زبون همه یه مستایه
مو که گفتم مخوامت هرچه مره باداباد
چی مره عاقبت کار خدا دانایه


سید


معلم داشت جریان خون را درس می داد. برای مثال گفت:
بچه ها اگر من روی سرم بایستم، خون تو سرم جمع می شه و صورتم قرمز می شه.
بچه ها گفتند درسته آقا.
معلم : حالا که من رو پاهام ایستاده ام، اگر گفتید چرا خون تو پاهام جمع نمی شه و پاهام قرمز نیست؟
یک بچه: برای این که پاهاتون خالی نیست