آلبر کامو: اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می کنم تا بتوانم به بی عدالتی (نیز) اعتراض کنم.



سید

خر در چاه
گویند در روستایی، خری به  چاه افتاد. اهالی هرچه کوشیدند تا خر را بالا بکشند، نتوانستند. پس تصمیم گرفتند آنقدر خاک در چاه بریزند تا خر را زنده بگور کنند. هر روز مقداری خاک به چاه می ریختند، اما خر خود را تکانی می داد و خاک ها به زیر پایش می ریخت و کمی بالا می آمد. هر روز چاه کمی پر خاک تر می شد و خر هم  کمی بالاتر می آمد تا روزی که چاه پر خاک شد و خر سر از چاه بدر آورد.
نقل از یک وبلاگی که نشانی اش را فراموش کرده ام.
من که در تفسیر این داستان عقلم به جایی قد نداد، شما چطور؟ 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر