حق و قانون
نفس کشیدن حق انسان است و بدون آن، ادامه زندگی میسر نیست. اما انسان می تواند تصمیم بهگیرد نفس نکشد. دست آورد این تصمیم چیزی جز مرگ خواسته نیست. راه رفتن حق انسان است، حقی که لازمه ی آن "جائی" است برای راه رفتن. انسان میتواند تصمیم بگیرد در جای مشخصی، مثلا در یک خیابان، راه نرود. یا این که دیگری این راه رفتن را محدود کند. مثل راه نرفتن روی زمینی در مالکیت فرد دیگر و بدون اجازه. در این مثال حق راه رفتن توسط "حقی دیگر"، مثلا "حق مالکیت" محدود گشته است. اگر حق راه رفتن را "حق اول" بنامیم "حق دوم" یعنی حق مالکیت نه توسط فرد انسان بلکه در یک سیستم حقوقی[۱] بنام قانون تعیین میگردد.
انسان موجودی است اجتماعی. این حق اولیه انسان است که در اجتماع ادامه زندگی دهد. یک ژاپنی حق دارد در هرکجا که میخواهد زندگی کند اما قوانین (حق دوم) کشورهای دیگر این حق اولیه فرد ژاپنی را محدود کرده ومانع اجرای آن میشوند. این قوانین کشورهای دیگر هستند که تعیین کنندهی شرایط اقامت ژاپنی ما میباشند.
انسان چشم دارد که ببیند، گوش دارد که بشنود. گفتن این بدیهیات شاید بچهگانه به نظر برسند اما همین بدیهیات پایه فلسفی آزادی انسان هستند. آزادی انسان در دیدن، شنیدن، فکر کردن، گفتن و انجام دادن کاری که او میخواهد حوق اولیه انسان است. قوانین تنها قادرند این آزادی را محدود کنند. برای از بین بردن آزادی باید خود انسان را ازبین برد. چرا که که پایه هستی انسان آزادی است.
چه کسی یا کدام نیروئی قادر است آزادی انسان را محدود کند:
- خود انسان
- آداب و رسوم
- قانون
- زورمندان
در دو مورد آخر باز این خود انسان است که تصمیم می گیرد به قانون تمکین کند یا نه. این خود انسان است که تسلیم محدودیت های زورمندان میشود یا نه. در عمل اکثریت مردم تسلیم قانون و یا زورمندان میشوند. چرا که بهائی که برای آزادی باید پرداخت بیشتر از بهای تسلیم شدن است. فراموش نکنیم که فکر کردن و انتخاب (گاهی آن را مصلحت مینامند) چیزی جز استفاده از آزادی نیست. به سخن دیگر محدودیت، اساس آزادی انسان را نمیتواند مخدوش کند. آزادی انسان جز جدا نشدنی هستی اوست. چرا که انسان اندیشمند است.
قانون پیمانی اجتماعی است برای روابط بین خود انسان ها و رابطه آنها با طبیعت. این پیمان اجتماعی توسط انتخاب آزادانهی انسان ها تعیین میگردد. در یک جامعهی انتخاباتی (دموکراتیک) مردم نمایندگانشان را آزادانه انتخاب کرده و این نمایندگان قوانین ادارهی جامعه را میسازند. مدیریت جامعه بعهدهی دولتی واگزار میشود که یا با رای مستقیم مردم انتخاب شده باشد و یا نمایندگان منتخب مردم آن را شکل دهند. در این سیستم فرضی دولت چیزی نیست جز کارمند ادارهی جامعه بر اساس قوانین ساخته شده توسط نماینگان مردم. در این جامعهی فرضی تنها یک قوه وجود دارد و آن قوه ی "حاکمیت قانون" است. انسان برای ادامهی زندگی، آزادانه قوانینی را میسازد که خود این قوانین آزادیاش را محدود میکنند. اما در مقابل از دست دادن برخی آزادیهای اولیه، از راه همین قوانین به رشد وگسترش شعور انسانی کمک کرده و جامعه را مرفه تر کرده و بیشتر از پیش تعالی میبخشد.
هرچه قوانین ساخته شده توسط انسانها بیشتر گسترش یابد، نفوذ آداب و روسوم کمتر میشود. فایده جهانی شدن تنها در کم شدن فقر و بدبختی در جامعه جهانی نیست بلکه انسان ها را نیز به یکدیگر نزدیکتر کرده است.
زورمندان نمایندگان غیر انتخابی گروه هائی هستند که پایه قدرتشان نه آزادی مردم در تعیین سرنوشت خویش بلکه در پول، اسلحه، زندان، شکنجه، کشتار، ترس و ترورمیباشد.
البرز، آذز ۸۹
[۱] شوربختان نویسنده ی این نوشته واژه های لازم برای جدا کردن حقوق بمعنای "حق ها" و حقوق (و حقوقی) بمعنای دانش شناخت "حق ها" را ندارد. شاید خواننده بتواند این کاستی نویسنده را روشن نماید.
[۱] شوربختان نویسنده ی این نوشته واژه های لازم برای جدا کردن حقوق بمعنای "حق ها" و حقوق (و حقوقی) بمعنای دانش شناخت "حق ها" را ندارد. شاید خواننده بتواند این کاستی نویسنده را روشن نماید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر